بانک پایان نامه های روانشناسی

بانک پایان نامه های ارشد - رشته روانشناسی - پایان نامه روانشناسی بالینی,پایان نامه روانشناسی عمومی,پایان نامه روانشناسی بالینی,پایان نامه روانشناسی کودکان,پایان نامه روانشناسی استثنائی-با فرمت ورد - متن کامل-

بانک پایان نامه های روانشناسی

بانک پایان نامه های ارشد - رشته روانشناسی - پایان نامه روانشناسی بالینی,پایان نامه روانشناسی عمومی,پایان نامه روانشناسی بالینی,پایان نامه روانشناسی کودکان,پایان نامه روانشناسی استثنائی-با فرمت ورد - متن کامل-

پژوهش user7-132

00کلیه حقوق مادی و معنوی این پایان نامه متعلق بهدانشگاه علوم ومعارف قرآن کریم –دانشکده علوم قرآنی شهید ا شرفی کرمانشاه می باشد.چاپ پایان نامه واستخراج مقاله از پایان نامه باید به نامدانشگاه علوم ومعارف قرآن کریم –دانشکده علوم قرآنی […]

  

سایت دانلود پژوهش ها و منابع علمی

سایت دانلود پژوهش ها و منابع علمی دانشگاهی فنی تخصصی همه رشته ها – این سایت صرفا جهت کمک به گردآوری داده ها برای نگارش پژوهش های علمی و صرفه جویی در وقت پژوهشگران راه اندازی شده است

پژوهش user7-132

پژوهش user7-132

پژوهش user7-132

عنوان صفحه
TOC \o "1-3" \h \z \u چکیده
فهرست مطالب................................................................................................................................أ - ه
مقدمه2-1کلیات تحقیق6-31-بیان مسأله PAGEREF _Toc413752878 \h 32-اهمیت و ضرورت تحقیق PAGEREF _Toc413752879 \h 43-سوال های تحقیق PAGEREF _Toc413752880 \h 44-فرضیه ها PAGEREF _Toc413752881 \h 55-اهداف تحقیق PAGEREF _Toc413752882 \h 56-پیشینه تحقیق PAGEREF _Toc413752883 \h 5فصل اول - مفهوم شناسی و معرفی اجمالی فخرالدین طریحی.......................................14-8
مفهوم شناسی و معرفی اجمالی فخرالدین طریحی PAGEREF _Toc413752884 \h 81-1-معرفی اجمالی فخرالدین طریحی PAGEREF _Toc413752885 \h 81-1- 1-ولادت طریحی PAGEREF _Toc413752886 \h 81-1-2-زهد وتقوا PAGEREF _Toc413752887 \h 81-1-3-مشایخ وشاگردان وی PAGEREF _Toc413752888 \h 91-1-4-آثار مولف PAGEREF _Toc413752889 \h 91-1-5-وفات طریحی PAGEREF _Toc413752890 \h 101-2-کتاب مجمع البحرین PAGEREF _Toc413752891 \h 101-3-مفهوم روش PAGEREF _Toc413752892 \h 121-4- کتاب غریب القرآن PAGEREF _Toc413752893 \h 121-5-محسنات لفظی PAGEREF _Toc413752894 \h 121-5-1-جناس PAGEREF _Toc413752895 \h 121-5-2-اشتقاق PAGEREF _Toc413752896 \h 131-6-روایات تفسیری PAGEREF _Toc413752897 \h 131-7-روایات غیر تفسیری PAGEREF _Toc413752898 \h 14فصل دوم:احادیث غیرتفسیری76-162-1-احادیث براساس اشتقاق لفظ51-162-1-1-ادا PAGEREF _Toc413752901 \h 162-1-2-ثوی PAGEREF _Toc413752902 \h 182-1-3-خبا PAGEREF _Toc413752903 \h 192-1-4-خزا PAGEREF _Toc413752904 \h 202-1-5-خسا PAGEREF _Toc413752905 \h 212-1-6-خوا PAGEREF _Toc413752906 \h 222-1-7-دحا PAGEREF _Toc413752907 \h 242-1-8-رعا PAGEREF _Toc413752908 \h 252-1-9-رقا PAGEREF _Toc413752909 \h 252-1-10-غشا PAGEREF _Toc413752910 \h 262-1-11-تبب PAGEREF _Toc413752911 \h 272-1-12-حسب PAGEREF _Toc413752912 \h 282-1-13-رحب PAGEREF _Toc413752913 \h 292-1-14-ثجج PAGEREF _Toc413752914 \h 302-1-15-وهج PAGEREF _Toc413752915 \h 312-1-16-أود PAGEREF _Toc413752916 \h 322-1-17-برد PAGEREF _Toc413752917 \h 332-1-18-حصد PAGEREF _Toc413752918 \h 342-1-19-حید PAGEREF _Toc413752919 \h 352-1-20-ردد PAGEREF _Toc413752920 \h 362-1-21-شید PAGEREF _Toc413752921 \h 372-1-22-صفد PAGEREF _Toc413752922 \h 382-1-23-ندد PAGEREF _Toc413752923 \h 392-1-24-نبذ PAGEREF _Toc413752924 \h 402-1-25- اجر PAGEREF _Toc413752925 \h 402-1-26-بذر PAGEREF _Toc413752926 \h 412-1-27-حظر PAGEREF _Toc413752927 \h 432-1-28-ضمر PAGEREF _Toc413752928 \h 432-1-29- غور PAGEREF _Toc413752929 \h 442-1-30-فزز PAGEREF _Toc413752930 \h 452-1-31-خفف PAGEREF _Toc413752931 \h 452-1-32-عجف PAGEREF _Toc413752932 \h 462-1-33-سلق PAGEREF _Toc413752933 \h 472-1-34-ضیق PAGEREF _Toc413752934 \h 482-1-35-خصم PAGEREF _Toc413752935 \h 492-1-36- سنم PAGEREF _Toc413752936 \h 502-1-37-قصم PAGEREF _Toc413752937 \h 512-1-38-رهن PAGEREF _Toc413752938 \h 512-2-احادیث براساس جناس لفظ76-522-2-1-حلا PAGEREF _Toc413752940 \h 532-2-2-ادا PAGEREF _Toc413752941 \h 542-2-3-درا PAGEREF _Toc413752942 \h 542-2-4-دأب PAGEREF _Toc413752943 \h 552-2-5-رب PAGEREF _Toc413752944 \h 562-2-6-هیج PAGEREF _Toc413752945 \h 572-2-7-جلب PAGEREF _Toc413752946 \h 582-2-8-جیب PAGEREF _Toc413752947 \h 592-2-9-برد PAGEREF _Toc413752948 \h 602-2-10-جدد PAGEREF _Toc413752949 \h 602-2-11-رصد PAGEREF _Toc413752950 \h 612-2-12-صعد PAGEREF _Toc413752951 \h 622-2-13-صلد PAGEREF _Toc413752952 \h 642-2-14-صید PAGEREF _Toc413752953 \h 652-2-15-بتر PAGEREF _Toc413752954 \h 662-2-16-تبر PAGEREF _Toc413752955 \h 672-2-17-خرر PAGEREF _Toc413752956 \h 682-2-18-سعر PAGEREF _Toc413752957 \h 692-2-19-عثر PAGEREF _Toc413752958 \h 702-2-20-رفف PAGEREF _Toc413752959 \h 702-2-21-دهق PAGEREF _Toc413752960 \h 712-2-22-زهق PAGEREF _Toc413752961 \h 722-2-23-صعق PAGEREF _Toc413752962 \h 732-2-24-قلل PAGEREF _Toc413752963 \h 742-2-25-جمم PAGEREF _Toc413752964 \h 752-2-26-ردم PAGEREF _Toc413752965 \h 762-2-27-سهم PAGEREF _Toc413752966 \h 77فصل سوم: احادیث تفسیری121-783-1-اتا PAGEREF _Toc413752968 \h 793-2-اتا PAGEREF _Toc413752969 \h 813-3-اذی PAGEREF _Toc413752970 \h 823-4-خشی PAGEREF _Toc413752971 \h 843-5-نبا PAGEREF _Toc413752972 \h 853-6-وفی PAGEREF _Toc413752973 \h 873-7-هدا PAGEREF _Toc413752974 \h 883-8-دبب PAGEREF _Toc413752975 \h 893-9-ذنب PAGEREF _Toc413752976 \h 913-10-سحب PAGEREF _Toc413752977 \h 933-11-سیب PAGEREF _Toc413752978 \h 943-12-غضب PAGEREF _Toc413752979 \h 953-13-سحت PAGEREF _Toc413752980 \h 973-14-توب PAGEREF _Toc413752981 \h 983-15-رسخ PAGEREF _Toc413752982 \h 1003-16-دبر PAGEREF _Toc413752983 \h 1013-17-شجر PAGEREF _Toc413752984 \h 1023-18 -ترب PAGEREF _Toc413752985 \h 1043-19-نکث PAGEREF _Toc413752986 \h 1043-20-قصد PAGEREF _Toc413752987 \h 1053-21-وقذ PAGEREF _Toc413752988 \h 1063-22-شور PAGEREF _Toc413752989 \h 1073-23-عبر PAGEREF _Toc413752990 \h 1083-24-محص PAGEREF _Toc413752991 \h 1093-25-اسف PAGEREF _Toc413752992 \h 1103-26-حلف PAGEREF _Toc413752993 \h 1113-27-زخرف PAGEREF _Toc413752994 \h 1123-28- زلف PAGEREF _Toc413752995 \h 1133-29-دلک PAGEREF _Toc413752996 \h 1143-30-سقم PAGEREF _Toc413752997 \h 1153-31- کظم PAGEREF _Toc413752998 \h 1173-32-عصا PAGEREF _Toc413752999 \h 1183-33-عما PAGEREF _Toc413753000 \h 1193-34-عنا PAGEREF _Toc413753001 \h 1203-35-غلا PAGEREF _Toc413753002 \h 121نتایج و پیشنهادات125-124
منابع ومآخذ132-126

27851103447415د
00د

مقدمه
الحمدلله ربّ العالمین و الصلاه والسلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین نبینا محمد و آله الطاهرین.
کتاب مجمع البحرین طریحی کتابی با رویکرد تفسیری وغیرتفسیری ا ست، که با توجه به تخصص وتبحر طریحی در علوم مختلف نگاشته شده است. مولفه ها ی این کتاب از جمله واژگان غریب القرآن وحدیث و عنصر حدیث گزاری در ذیل واژگان قرآنی از گزینش وگزارش حدیثی گرفته تاتحلیل آنهاتابع رویکرد تفسیری وغیر تفسیری است.
طریحی بهسان بسیاری از مفسران دیگراز روایات اسلامی برای تبیین مصداق های مقصود بر خی آیات بهره گرفته است.واژه قرآنی راذکر می کند؛ سپس آیاتی که واژه مورد نظر درآن به کار رفته رابیان میدارد، ودرآخر به بیاناحادیث روی میآورد.این پژوهش می کوشد،تا زوایایی از کوشش طریحی در روش شناسی استفاده از احادیث را بکاود،که از نوعی تمایز وخصوصیت بر خوردار است.برای تحقیق در خصوص بعد روش شناسی اول باید بعد لغوی این کتاب رامد نظر قرار داد،وسپس رویکرد ونقش احادیث در ذیل واژگان قرآنی مورد توجه قرار گیرد. منظور از روش شناسی طریحی در بکار گیری روایات در واقع بیان کار کردها و رویکرد حدیثی وی است.
این پژوهش که درسه فصل آمده است. درفصل اول، به مفهوم شناسی پروژه پرداخته شده است؛ فصل دوم به بیان احادیث غیرتفسیری میپردازد،که این احادیث خود در دوقسمت احادیث بر اساس اشتقاق لفظ واحادیث بر اساس جناس لفظ طرح ومورد پژوهش قرار گرفتهاند، فصل سوم به بیان احادیثی می پردازد،که تفسیری هستند و به منظور توضیح وتبیین وتفسیرواژگان قرآنی بیان شدهاند.در فصل دوم وسوم واژگان ابتدا در نگاه طریحی بیان گردیدهاند؛وسپس آیه وحدیث شاهد مثال طرح گردیده است ودر ذیل آنها نظر دیگر لغت شناسان ومفسرین بیان شده است. در آخر به بیان نتیجه گیری از این پرو ژه تحقیقاتی و نتایج و پیشنهادات پرداخته شده است. با روشن شدن کار کرد های حدیثی وروش شناسی طریحی در واقع می توان به تفسیری وغیر تفسیری بودن این احادیث پی برد؛و هم چنین با ارتباط معنایی این احادیث با آیات آورده شده در صدر آنها می توان به چنین نتیجه ای دست یافت.
با روشن شدن روش شناسی طریحی، تفسیری یا غیر تفسیری بودن این احادیث درکتاب مجمع البحرین، اینکتاب علاوه بریک کتاب غریب القرآن ولغوی به عنوان یک منبع تقسیری دردسترس پژوهشگران می تواند قرار بگیرد.به عنوان نمونه یکی از کتاب های معانی القرآن که به عنوان یک مکتب لغوی در روش تفسیر قرآن بکار رفته است، کتاب معانی القران فراء بغوی است ایشان در روش تفسیری خود از تفاسیر روایی واهل لغت بهره گرفته است.
با روشن شدن روش شناسی کتاب مجمع البحرین، و آورده شدن واژگان از نظر معنا های مختلف در آیات پراکنده در سوره ها و تفسیر آنهابه وسیله بیان احادیث تفسیری و احادیث غیر تفسیری که درارتباط با آیه نیستند،دسترسی به تحقیق های علمی پژوهشی برای اندیشمندان سهل وآسان خواهد شد.
کلیات تحقیق1-بیان مسأله
کتاب مجمع البحرین اثرفخرالدین بن محمد طریحی که به توضیح واژگان مشکل قرآن وحدیث در کنار هم پرداخته است. وی این کتاب راپس از تالیف دو کتاب دیگرش غریب القرآن و غریب الحدیث نگاشت؛ این کتاب در شش جلد نوشته شده است؛ ایشان در بیان معنای واژگان ابتدا شواهد قرآنی راذکرسپس وجوه معنایی یک کلمه رادر کاربرد های مختلف تبیین کرده است ودرذیل هرآیه حدیث هایی را ذکر می کند،که واژه قرآنی مورد نظر در این احادیث ذکر شده است.
دانش غریب القرآن دانشی است، که به شرح وتبیین معنای کلماتی از قرآن که برای عامه مردم غریب و نامأنوس است،می پردازد؛ و ویژگی بارز کتاب های غریب القرآن این است،که مولف به شرح وتبیین کلماتی منتخب ازقرآن، که به نظر وی نامأنوس و نیازمند شرح است، به ترتیب آیات وسوره های مصحف می پردازد.
از دیگرکارکردهای کتاب های غریب القرآن این است،که مولف در دانش غریب القرآن به بیان مقصود هر واژه درسیاق آیهی خاصی که قرار گرفته است،می پردازد.
این پژوهش برآن است، تا روش شناسی طریحی در به کارگیری احادیث وجایگاه این احادیث دریک کتاب غریب القرآن را مورد پژوهش قراردهد.چرا که یکی از منابع مهم معناشناسی واژه ها حدیث است، که از سوی پیامبر (صلی الله وعلیه وآله) و خاندان مطهرش برای ما به یادگارمانده است، که مفسرین رادرنیل بهتفسیردرست از قرآن رهگشا میباشد.این احادیث می- توانندکارکردها ونقش های متعددی بگیرند.برخی از احادیث ذکر شده در کتاب طریحی در جهت تفسیرآیه نیستند، ومخاطب را به سمت این سوال سوق می دهد، که نقش این احادیث درکتاب مجمع البحرین چیست؛ وهدف مولف ازآوردن این احادیث چه بوده است، واین مساله محقق را برآن داشت، تا به روش شناسی این کتاب بپردازد، و بارسیدن به پاسخ تحقیق، ابهامات مخاطبین رادرمواجه با کتاب مجمع البحرین برطرف نماید.
واژه های به کار رفته در قرآن ممکن است، دارای معانی متعددی اعم از حقیقی و یا مجازی باشند، که با توجه به سیاق آیه نتوان آن را تشخیص داد، تعیین معنای مقصود از واژه در کاربرد خاص قرآنیاش گاه از چنان دشواری برخوردار است، که بدون بیان معصوم مخاطب به خطا افتاده و نمیتواند به معنای مقصود آیه راه ببرد؛ در این جابیان معصوم میتواند معنای واژه را برای مخاطب تعیین وتبیین نماید؛ احادیث تفسیری معنای این چنین واژگانی را بیان داشته اند؛ اما ممکن است مخاطب در نگاه اول معنای این چنین احادیثی هم برایش مشکل باشد، محقق واژگان قرآنی را هم درنگاه طریحی وهم در نگاه دیگر لغت شناسان ومفسرین بیان کرده است؛ تا مخاطب به آسانی تفسیر احادیث را درک کند؛همه این مطالب این امررا می طلبدکه کتاب مجمع البحرین روش شناسی شود،باانجام این هدف خوانندگان این کتاب بهتر میتوانند ازآن بهره مند شوند.
2-اهمیت وضرورت تحقیقاحادیث اهلبیت(علیهمالسلام) ازآیات قرآنی برای ما از جایگاه بلندی برخوردار است، واز ابعاد مختلفی دارای اهمیت است؛اهل بیت(علیهم السلام)آگاهترین افراد به تفسیر قرآن کریم ومعانی آیات آن هستند؛ به رغم آثاری که در بیان تفسیر اهل بیت صورت گرفته اما به طور یقین باز کاستیهایی در این آثار وجود دارد، که به نقشها وکارکردهای حدیثی کمتر توجه شده است وهم چنین نقش وکار کرد،این احادیث در بیان لغت و واژگان چه تاثیری بر روند تفسیر از سوی مفسر دارد؛اینپژوهش برآن است،تاباتحقیق بررویاحادیث بکاررفته در مجمع البحرین طریحی که خود عالم به علم غریب القرآن وغریب الحدیث است،کارکرد ها ونقش های حدیثی این احادیث در ذیل واژگان کتاب مجمع البحرین را مورد پژوهش قرار داده؛ وبا مشخص شدن این نقش هایحدیثیتاثیر این کارکردها رابر روی تفسیرهای انجام شده از سوی مفسران وهم چنین تاثیر آن برروی واژگان قرآنی را پیبرد.با مشخص شدن این اهداف پژوهشگران قرآن آسان- ترمیتوانندپژوهش های علمی خود را با درکنارهم قرارگرفتن واژه قرآنی وحدیث ومشخص بودن کارکرد ونقش این احادیث انجام دهند.
3-سوال های تحقیق
1-هدف وانگیزه طریحی از بکار گیری حدیث در ذیل واژگان قرآنی در یک کتاب غریب القرآن چیست.؟
2-رویکرد و نقش حدیث در کتاب مجمع البحرین در ذیل آیات قرآنی چیست.؟
3- روش شناسی طریحی در کتاب مجمع البحرین چیست.؟
4-فرضیه ها1- طریحی از احادیث برای رساندن بیان معنایی بیشتر واژگان ورساندن معنای واضح تر وتفسیر بیشتر واژگان برای فهم مخاطب استفاده کرده است.
2- نقش وکاربرد حدیثی در کتاب مجمع البحرین بیشترمتوجه تفسیر واژه در قرآن است.
3-طریحی برای بیان معنا شناسی واژگان قرآنی در استفاده از احادیث بیشترین استفاده را از احادیث تفسیری کرده است.
5-اهداف تحقیقدر این پروژه تحقیقاتی اهداف کلی وجزئی برای این رساله پژوهشی در نظر گرفته شده است که عبارت است از:
الف)-هدف کلی: روش شناسی مجمع البحرین طریحی در بکار گیری روایات
ب)-هدف جزئی:
1-آشنایی با رویکردهای حدیثی ونقش آنها دربیان معنای واژگان
2-آشنایی با دیگر رویکرد ها ونقش های حدیثی در کتاب محمع البحرین.
6-پیشینه تحقیق از آثار قابل توجه در زمینه غریب القرآن، ازدانشمندان متاخرکتاب غریب قرآن فخرالدین طریحی است، که در ضمن شرح واژگان غریب قرآن به شرح کلمات غریب حدیث نیز نظر داشته است؛ براین کتاب حاشیهها ومستدرکاتی نوشته اند،که از جمله علمایی مانند میرزا محمد بن میرزا علی اصغر حسنی حسینی طباطبایی تبریزی براین کتاب حاشیه نوشته است، و همچنین حکیم عارف ملقب به صدر الافاضل میرزا لطف علی شیرازی متولد1268 هجری تعلیقه ای بر این کتاب به نام رساله أواسط القلائدنوشته است. هم چنین مستدرک صفی الدین بن فخرالدین طریحی نجفی فرزند مولف بر این کتاب است؛ این مستدرک شامل مجموعه هایی از تعلیقات وحواشی است؛ صفی الدین ملحقاتی نیز بر این کتاب دارد، که در آن لغاتی رابر مجمع البحرین افزوده است؛ولی در مورد رویکرد حدیثی طریحی ونقش این احادیث در کتاب مجمع البحرین مطلبی ننوشته اند، که این پژوهش درصدد بیاننقش وکار کرد احادیث در کتاب مجمع البحرین است.
فصل اول
مفهوم شناسی وبیان اجمالی زندگی فخرالدین طریحی
1603619290244400000
مفهوم شناسی و معرفی اجمالی فخرالدین طریحی
1-1-معرفی اجمالی فخرالدین طریحی
1-1- 1-ولادت طریحیفخرالدینالدین طریحی المسیلمی،ابن بن محمدعلی بن احمدبن طریح الرماحی النجفی،مشهور به طریحی،درروزجمعه در سال979 درمحله آل طریح در نجف اشرف به دنیا آمد،وپدرومادرش اسم وی را فخرالدین نامیدند،به امید اینکه سبب فخردین باشد،اودانشمند لغوی وسرشناس فقیه ومحدث گران قدر شیعه است.
او را طریحی گویند،چرا که منسوب به شیخ طریح بن خفاجی است،واو را مسلمی گویند چرا که منسوب به خاندان بنی مسلم،یکی ازطوایف بنی اسد است.
طریحی که ازخاندان طریحی برخاسته است،ازمشهور ترین خاندان های ریشه دار علمی شیعه است.
یکی از نویسندگان میسحی به نام اب انستاس ماری کرملی،درباره آل طریح این چنین می نویسد:«آل طریح از تبارعلم،فضل وادب،وتقوا درنجف وازقدیمی ترین ومشهورترین وریشه دار ترین خانواده ها درمجد وشرف است،زمانی که رجال علم واصلاح رابه شمرند خاندانی معروف تر از آنان در نجف نیست».
1-1-2-زهد وتقوا
به گفته نویسندگانوعلما طریحی ازعابدترین وزاهدترین عالم زمان خود بود؛در کتاب ریاضالعلماآمده است،که«ویعابدترین وباتقواترین اهل زمان خود بود،ودر تقوای وی همین بس که لباسی را که با نخ ابریشم دوخته شده بود،به تن نمیکرد بلکه لباسهای اورا بانخ پنبها ی میدوختند».
هم چنین آمده است،که طریحی عالم فاضل،محدث باتقوا،زاهد،فقیه، شاعر،ازعابد ترین و باتقواترین اهل زمان خود بود.
مولف ریاض العلما براین باوراست،که درسال 1080ق،طریحی در ماه مبارک رمضان معتکف شده بود،ومولف در مسجد کوفه با وی دیداری داشته است.
1-1-3-مشایخ وشاگردان ویمولف درریحانه الادب براین باوراست،که طریحی بایکی دو واسطه ازشیخ بهایی روایت نموده است،وخودشازمشایخ روایت پسرخودش صفی الدین وعلامه مجلسی و هاشم بحرانی می باشد.
طریحی به واسطه محمد بن حسام المشرقی، از شیخ بهایی روایت کرده است.
پسرش صفی الدین شرحی برمجمع البحرین وملحقاتش به نام حواشی المجمع نوشته است،وهم چنین شرحی بر کتاب رساله فخریه به نام الریاض الزهریه نوشته است.
1-1-4-آثار مولفطریحی آثار فراوانی دارد،ازجمله در قرآن وحدیث مانند کتاب مجمع البحرین المنتخب فی جمع المرائی و الخطب وکتاب غریب الحدیث،که آن را قبل ازکتاب مجمع البحرین تالیف کرد.
مولف مراقدالمعارف براین باوراست، که مهمترین کتابهای طریحی مجمع البحرین در لغت،وکتابهایی در فقه وتفسیراست،واز دیگر آثار طریحی المنتخب و فخریه درفقه وجامع المقال درحدیث ودرایه و رجال است.
از دیگرآثار طریحی الاحتجاج فی مسائل الاحتیاج،الاربعون حدیثا،ایضاح الحساب،جامعه الفوائد،الاثنی عشریه فی اثنی عشرمبحثا فی مباحث اصول الفقه،تحفه الواد عقال الشارد،شرح اثنی عشریه صاحب معالم،غریب القرآن،غریب الحدیث للخاصه،فوائدالاصول است.
طریحی آثارفراوانی دارد،مخاطبین برای آشنایی با دیگر کتاب های طریحی، به مقدمه مجمع البحرین مراجعه کنند.
1-1-5-وفات طریحی مولف آورده است،که طریحی درسال1085هجری درشهررماحیهی مدینه وفات یافت وجنازه اش به نجف منتقل شد،مرقد وی درمحله براق شهر نجف است.
رماحیه به تشدید میم شهری از عراق عرب است.
1-2-کتاب مجمع البحرینکتابمجمعالبحرین،کتابیغریبالقرآنولغویدرششجلدنگاشتهشده است،ساختارکتاب به این گونه است، که با مقدمه تحقیقی درباره شرح حال اساتیدوآثار علمی طریحی آغاز شده است،متن کتاب به سبک صحاح اللغه جوهری مرتب شده است.
مولف درسال 1079 ق به نگارشکتاب مجمع البحرین پرداخت، وی درابتدای کتاب انگیزهی خود را از نگارش آن این طور بیان میدارد،که «من دیدم درشرح روایات واحادیث منسوب به غیر معصومین واهل بیترسولخدا(صلیالله علیه وآله)و اجمعین،کتاب های متعددی نگاشته شده است، واز میان اصحاب وعلمای بزرگ نیزکتابی مستقل در شرح اخباروروایات معصومین(علیهالسلام)نگاشته نشده است لذا بر آن شدم تادر شرح سخنان واحادیث اهل بیت (علیه السلام)این کتاب را به نگارش درآورم،من دراین کتاب واژهای غریب وناآشنای قرآنی را نیز برآن افزودم تااز کتاب وسنت به همراه هم بهره مندشویم.».
مولف احتمالاً نام کتاب خود را از آیه سوره کهف گرفته است،چرا که دو دریای قرآن وحدیث رادرکنارهم جمع کرده است؛آیه عبارت است از:«وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَیْنِ أَوْ أَمْضِیَ حُقُباً»(کهف/60)«و (به یاد آر)وقتى که موسى به شاگردش(یوشع که وصى و خلیفه او بود.) گفت:من دست از طلب برندارم تا به مجمعالبحرین (به محل برخورد دو دریا) برسم،یا سالها عمردرطلب بگذرانم».
درمجمعالبحرین طریحی درمورد معنای هرواژه ابتدا شواهدقرآنی راذکرکرده،و وجوه معنایی یک کلمه رادرکاربرد های مختلف تبیین کرده است،وسپس درذیل آیات احادیثی را ذکر کرده است؛بیشتر احادیث ذکرشده درکتاب مجمع البحرین بدون ذکر سند واحادیث به شکل قسمتی از کل حدیث آورده شده اند،طریحی بیشتر آن قسمت حدیث را ذکر کرده که به صوردت شاهد مثال مدنظرش بوده است.
واژگان درمجمعالبحرین براساس نظام قافیه و براساس ریشه کلمات مرتب شدهاند، برطبقاین نظام ابتدادرمرتبه اول،حرف پایانی کلمه سپس حرف نخست ودرآخر حرف میانی کلمه مد نظر است،وهر یک از حروف الفبا رادر عنوان کتابی مستقل بیان کرده است.
مولف ریاض العلما آورده است،که این کتاب بهترین کتاب درجمع بین غریبالقرآن وغریبالحدیث است،وهیچ کس از امامیه قبل از وی این تالیف را نداشته است،وی این کتاب را در کنارحرم امام رضا(علیهالسلام) نوشته است.
هم چنین مولف درطبقات اعلامالشیعه براین باور است،که طریحی مجمع البحرین را درسال 1079ق نوشته است.
1-3-مفهوم روشروش به معنای رفتن،عمل کردن،راهرو است،و روش شناسی به معنای معرفت، شناخت است.
روش به معنای چگونگی انجام دادن یک کار،چگونگی رفتار یک شخص،درمورد معین است.
هم چنین روش به معنای طرز،طریقه،قاعده، قانون،راه ،اسلوب،سبک،رفتار است.
1-4- کتاب غریب القرآنغریب القرآن مصطلحی است مرتبط با مفردات ومعنی شناسی واژه های قرآن،وهمواره یکی از دانش های زیر مجموعه ی علوم قرآنی به شمار می آمده است،در تعریف این دانش باید گفت،دانش غریب القرآن دانشی است که به شرح وتبیین معنای کلماتی از قرآن که برای مردم نامانوس است،می پردازد،نهضت غریب القرآن نویسی از سده دوم هجری آغاز وتا زمان حاضر نیز ادامه دارد.
1-5-محسنات لفظی1-5-1-جناسجناس همانندی دولفظ درگفتارو ناهمانندی آنها درمعنا است،جناس دونوع است، لفظی ومعنوی،جناس لفظی،خود دو نوع است،جناس تام وجناس غیرتام،جناس تام آن است که دو لفظ متجانس در چهار نوع اتحاد دارند،نوع حروف،عدد حروف،هیات هایی که پدیده حر کت ها وسکون ها است،تر تیب حروف.
جناس غیرتام آن است،که دو لفظ متجانس دریکی یابیشتر از یکی درچهارچیز در جناس تام با هم اختلاف دارند،وآناختلاف یا به افزایش یک حرف دراول کلمه یا وسط،یا آخر کلمه است.
دراین پژوهش،فقط به بررسی جناس لفظی درمجمع البحرین پرداخته شده است، وهم چنین دربررسی جناس به جناس تام وغیرتام اشاره نشده است،وفقط این مطلب بیان شده است،که کلمه جناس دارد،یا اینکه جناس ندارد،واز نوع دیگرمحسنات لفظی ماننداشتقاق است.
1-5-2-اشتقاقاشتقاق به عنوان یکعمل عبارت است،از اینکه ازیک لفظکلمات دیگریکه در ترکیب حروف با آن لفظ اصلی تناسب دارند،گرفته شود،تا برمعنایی متناسب با لفظ اصل دلالت کند.
در بحث بیان اشتقاق دراین پژوهش فقط به این مطلب اشاره شده است،که واژه در حدیث از نوع اشتقاق هست یانه،و انواع اشتقاق مطرح نشده است،به دلیل این که موضوع این پژوهش روش شناسی مجمع البحرین است،واز بیان جزئیات خودداری شده است.
1-6-روایات تفسیریدر تفسیر روایی که معروف به تفسیر اثری است،تفسیر قرآن با روایاتی است که از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)وائمه(علیهالسلام)صادر شدهاند،و ازامتیازات آن میتوان به کشف وتبیین مراد الهی آگاهی از بطون وتاویل آیات نام برد.
مولف آورده است،که پس ازآیات قرآن کریم روایات معصومین،مهم ترین منبع تفسیر به شمار میآید،منبع بودن سخن معصوم در توضیح و تبیین کتاب خدا هم زمان با نزول قرآن مطرح بوده است.
1-7-روایات غیر تفسیریروایاتی هستند،که درصدد تفسیرآیه نیستند،بلکه کلام وسخنان حکمت آمیزمعصوم هستند،که درموارد مختلف آنان برای مخاطبین خود بیان داشته اند.
فصل دوم
احادیث غیر تفسیری
1755775-760095400000
فصل دوم:احادیث غیرتفسیریدراین فصل احادیثی مورد نقدوپژوهش قرار گرفته اند،که در صدد تفسیر آیه نیستند،وطریحی آنها رابراساس اشتقاق لفظ و جناس لفظی بیان کرده است؛ هم چنین متذکرمیشوم که، با توجه به موضوع این پروژه تحقیقاتی که روش شناسی بکار گیری روایات درکتاب مجمع البحرین است، فقط به اصل روش اشاره شده است، واز بیان جزئیات روشخوداریشده است، هم چنین تعداد در انتخاب این احادیث گزینشی بوده است واگربرخی واژگانتکرارشده اند، این کاملاً گزینشی بوده واحادیث آنها نیز، با حدیث قبلی فرق دارد.
درآوردن برخی احادیث باتوجه به این که متن حدیثی شاهد مثال، در قسمتی از یک حدیث طویل بوده، فقط آن قسمت از حدیث آورده شده است، که به عنوان شاهد مثال است، ودراین احادیث از آوردن سند حدیثی، به دلیل طویل بودن سند حدیثی خوداری شده است.
احادیث غیرتفسیری دراین فصلدردو عنوان1- احادیث براساس اشتقاق لفظ و2-احادیث بر اساس جناس لفظی بیان شده اند، که به شرح ذیل می باشند.
2-1-احادیث براساس اشتقاق لفظ2-1-1-ادامولف بر این باور است، که واژه ادا به معنی دادن وپرداختن ورساندن است. آیهی آورده شده دراین قسمت عبارت است، از:«وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُم‏» (بقره /178)« و با [رعایت‏] احسان[خونبها را]به او بپردازد؛این[حکم‏]تخفیفو رحمتىاز پروردگار شماست.» حدیثی که در ذیل آیهی بالا آمده است، عبارت است از: وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)‏ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا کَانَ فِی آخِرِ یَوْمٍ مِنَ الدُّنْیَا وَ أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْآخِرَهِ مُثِّلَ لَهُ مَالُهُ وَ وُلْدُهُ وَ عَمَلُهُ فَیَلْتَفِتُ إِلَى مَالِهِ وَ یَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکَ لَحَرِیصاً شَحِیحاً فَمَا ذَا عِنْدَکَ فَیَقُولُ خُذْ مِنِّی کَفَنَکَ فَیَلْتَفِتُ إِلَى وُلْدِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّی کُنْتُ لَکُمْ مُحِبّاً وَ إِنِّی کُنْتُ عَلَیْکُمْ لَمُحَامِیاً فَمَا ذَا عِنْدَکُمْ فَیَقُولُونَ نُؤَدِّیکَ إِلَى حُفْرَتِکَ وَ نُوَارِیکَ فِیهَا فَیَلْتَفِتُ إِلَى عَمَلِهِ فَیَقُولُ وَ اللَّهِ إِنَّکَ کُنْتَ عَلَیَّ لَثَقِیلًا وَ إِنِّی کُنْتُ فِیکَ لَزَاهِداً فَمَا ذَا عِنْدَکَ فَیَقُولُ أَنَا قَرِینُکَ فِی قَبْرِکَ وَ یَوْمِ حَشْرِکَ حَتَّى أُعْرَضَ أَنَا وَ أَنْتَ عَلَى رَبِّک‏ امیر المومنین (علیه السّلام) فرمود: هنگامى که بنده در آخرین روز زندگیش دردنیا و نخستین روز از آخرت قرار می گیرد، مال او و فرزند او و عملش در برابر او ممثّل و مجسّم مى‏شود؛پس روى به مال خود کرده میگوید: سوگند به خدا من در طلب تو حریص و آزمند بودم و بر صرف تو بسیار بخل می ورزیدم، حال تو چه دارى که مرا در این سفر به کار آید؟ مال جواب می دهد؛ کفنت را از من برگیر، بعد متوجه فرزندانش مى‏شود، و می گوید: به خدا قسم مندوستدارشمابودمومنبودم که،از شما پشتیبانى می کردم اکنون نزد شماچیست؟که دستگیر من باشدو با من چه همراهى توانید کرد؟آنان به او پاسخ میدهند: ما فقط می- توانیم تو را به گورت رسانده وآنجا دفن کنیم، آنگاه به عمل خویش روى می کند،ومی گوید: به خدا قسم که تو بر من سخت گرانبار بودى و من به تو بی رغبت بوده، و از تو روى می- گرداندم اکنون تو چه همراه من میکنى؟ و عمل به او پاسخ می دهد: من در گورت و در آن روز که محشور خواهى شد با تو همنشین و همراه خواهم بود، تا من و تو بر پروردگارت هر دو عرضه شویم.
صاحب جوامع الجامع این طور بیان می دارد، که قاتل در صورت امکان بدون سهل انگاری ومعطلی دیهرا بدهد. علامه براین باوراست،که دیه را باید بدون معطلی وآزار و اذیت وبه خوبی پرداختن داد.
در مطالب بالا این نکته به خوبی روشن می شود،که حدیث آورده شده درصددبیان تفسیرآیه نیست، وبراساس اشتقاق لفظ بیان شده است.آیه در موردپرداخت دیه بحث می- کندوحدیث در مورد رساندن بدن میت، به سوی قبر بحث میکند.
2-1-2-ثوی واژه ثوی که،که به معنای مقام و جایگاه است. آیه آورده شده دراین قسمت عبارت است، از «النَّارُ مَثْواکُمْ خالِدینَ فیها إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکیمٌ عَلیمٌ» (انعام/ 128)«جایگاه شما آتش است؛درآن ماندگار خواهید بود،مگرآنچهراخدابخواهد [که خود تخفیف دهد]؛ آرى پروردگار تو حکیم داناست.» حدیث عبارت است، از:عن جابر بن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) إذا حمل عدو الله إلى قبره نادى حملته أ لا تسمعون یا إخوتاه أنی أشکو إلیکم ما وقع فی أخوکم الشقی إن عدو الله خدعنی و أوردنی ثم لم یصدرنی و أقسم لی أنه ناصح لی فغشنی و أشکو إلیکم دنیا غرتنی حتى إذا اطمأننت إلیها صرعتنی و أشکو إلیکم أخلاء الهوى منونی ثم تبرءوا منی و خذلونی و أشکو إلیکم أولادا حمیت عنهم و آثرتهم على نفسی فأکلوا مالی و أسلمونی و أشکو إلیکم مالا منعت فیه حق الله فکان وباله علی و کان نفعه لغیری و أشکو إلیکم دارا أنفقت علیها حریبتی فصار سکانها غیری و أشکو إلیکم طول الثوى فی قبری ینادی أنا بیت الدود أنا بیت الظلمه و الوحشه و الضیق یا إخوتاه فاحبسونی ما استطعتم و احذروا مثل ما لقیت فإنی قد بشرت بالنار و الذل و الصغار و غضب العزیز الجبار وا حسرتى على ما فرطت فی جنب الله و یا طول عویلاه فما لی من شفیع یطاع و لا صدیق یرحمنی فلو أن لی کره فأکون من المؤمنین.
علامه براین نظراست،که کلمه مثوی اسم مکان است،به معنایمحلاستقامتبا استقرار است،" النَّارُ مَثْواکُمْ "به معنای این است،که آتش محل اقامتی برای شما است، که درآن استقرار خواهید داشت.
در حدیث بالا بابیان ویژگی های قبر میخواهد، این مطلب رابرساندکه، ثوی جایگاهی است،کهمحلاستقرار است،چرا که ویژگیهای آن رابیان کرده است،که اهمیت آن را برساند؛ این اهمیت و ویژگی ها با مفهوم استقرار آن معنا پیدا میکند،این حدیث از باب اشتقاق لفظ بیان شده است و در صددتفسیر آیه نیست.
2-1-3-خبامولف بر این باور است که "خبا "به معنای پنهان بودن است. آیه ی آورده شده دراین قسمت، عبارت است از: «أَلاَّ یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذی یُخْرِجُ الْخَبْ‏ءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ »(نمل/25)« [آرى شیطان چنین کرده بود] تا براى خدایى که نهان را در آسمانها و زمین بیرونمى‏آورد،وآنچهراپنهان مى‏دارید،و آنچه را آشکار مى‏نمایید، مى‏داند سجده نکنند.»حدیثی که آمده است، عبارت استاز:قوله(علیه السلام)‏ اطلبوا الرزق فی خبایا الأرض فإنه تعالى بسطها و جعل لها طولا و عرضا و طرح فیها جبالا ثابته و أعلاما یهتدى بها و أخرج منها النبات فیها من کل شی‏ء بقدر معلوم و من الأشیاء التی توزن من الذهب و الفضه و النحاس و الحدید و غیرها. راغب اصفهانی بیان داشته است، که خبا در مورد هرچیز که پوشیده وپنهان باشد، بکار می رود. مولف در مجمع البیان خبارا چیز هایی می داند، که از نظر ها مخفی هستند؛ و پیش از آنکه بیرون آورده شوند؛ ادراک نمی شوند،خبارا چیز هایی می داند که از نیستی به هستی در می آیند.
مولف درتفسیر جوامع الجامع براین عقیده است،که خبا مصدری به معنای اسم مفعول است، و آن تمام چیزهایی است، که خداوند آن را در آسمانها و زمین غیب و پنهان کرده است.
علامه در تفسیر المیزان عبارت «یُخْرِجُ الْخَبْ‏ءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ »را استعاره ایی می- داند، که گویا خداوندموجودات را ازپسپرده غیب، یکی پس از دیگری بیرون می آورد و آنها را به عالم وجود در میآورد.
این حدیث براساس اشتقاق لفظ بیان شده است، ومیتوان بیان داشت که، معنایی مجازی را نیز در بردارد،که با توجه به حدیث و تفاسیر گفته شده میتوان گفت معنای مجازی آن هر چیز پنهان میتواند باشد، که وجود ندارد؛ و انسا ن با تلاش و اتکا برخداوند میتواند آنها را بدست آورد. چنان چه آخر حدیث به آن اشاره دارد و این در زندگی امروزی ما صادق است، مانند ذخایر انرژی که از شکافتن اتم بوجود میآید.
2-1-4-خزاواژه خزا که مولف بر این نظراست، که به معنای هلاک شدن است. آیهی آورده شده دراین قسمت عبارت است از:«فَسیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَهَ أَشْهُرٍ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَ أَنَّ اللَّهَ مُخْزِی الْکافِرین »(توبه/2)«پس[اىمشرکان] چهار ماه [دیگر با امنیّت کامل‏] در زمین بگردیدو بدانید که شما نمى‏توانیدخدا را به ستوه آورید،و این خداست که رسواکننده کافران است».
حدیثی که درذیل آیه بیان شده، عبارت است از : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ کَتَبَ بِهَذِهِ الرِّسَالَهِ إِلَى أَصْحَابِه‏:واللَّهِ لَا یُطِیعُ اللَّهَ عَبْدٌ أَبَداً إِلَّا أَدْخَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی طَاعَتِهِ اتِّبَاعَنَا وَ لَا وَ اللَّهِ لَا یَتَّبِعُنَا عَبْدٌ أَبَداً إِلَّا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ لَا وَ اللَّهِ لَا یَدَعُ أَحَدٌ اتِّبَاعَنَا أَبَداً إِلَّا أَبْغَضَنَا وَ لَا وَ اللَّهِ لَا یُبْغِضُنَا أَحَدٌ أَبَداً إِلَّا عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ مَاتَ عَاصِیاً لِلَّهِ أَخْزَاهُ اللَّهُ وَ أَکَبَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِی النَّار.
بخدا سوگند هرگز بنده‏اى فرمانبردارى خدا را نکند، جز آنکه خداوند پیروى ما را در فرمانبردارى او داخل گرداند، و بخدا پیروى نکند بنده‏اى از ما جز آنکه خدا دوستش دارد و بخدا هیچ گاه بنده پیروى ما را وامگذارد، جز آنکه ما را دشمن دارد و بخدا هیچ گاه کسى ما را دشمن ندارد، جز آنکه نافرمانى خدا را کرده و هر که در حال نافرمانى خدا بمیرد خداوند او را خوار گرداند، و برو در آتش دوزخ اندازد.
راغب در مفردات آورده است،که خواری اگراز ناحیه خود انسان باشد،مذموم نیست اما از ناحیه دیگران باشد، مذموم و ناپسند است. مولف در تفسیر جوامع الجامع خواری را کشتن در دنیا، و در آخرت معذب ساختن وعذاب می داند.
درالمیزان آمده است که، با استکبار ورزیدن خود را دچار خزی الهی وهلاکت ننمایند.
با توجه به معنای حدیث وتفاسیر گفته شده، می توان گفت خواری وهلاکت از جانب خداوند میتواند نتیجه نافرمانی او باشد، وبا توجه به حدیث این نافرمانی در امور مهم می- تواند باشد؛ چرا که نتیجه خوار شدن از جانب خداوند است،واین استکبار ورزیدن به خداوند واهلالبیت است که منجر به چنین عذابی می شود.بنابرین میتوان گفت این حدیث اگر چه درباره خوار شدن بحث میکند، اما براساس اشتقاق لفظ درذیل آیه بیان شده است.
2-1-5-خسادرمجمعالبحرین آمده است که، واژه خسا به معنای دورشدن است. آیهی آورده شده عبارت است، از:«ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسیرٌ » (ملک/4) «بازدوباره بنگرتا نگاهت زبون و درمانده به سویت بازگردد».
حدیثی که آمده است، عبارت است از: اللهم إنک وهبت لنا ذکرا وأنت أعلم بما وهبت ومنک ما أعطیت وکلما صنعنا فتقبله منا على سنتک وسنه نبیک ورسولک(صلىاللهعلیه وآله) واخسأ عنا الشیطان الرجیم لک سفکت الدماء لا شریک لک والحمد لله‏رب العالمین. خدایاتو به ما پسرى دادى و تو به آنچه داده‏اى آگاه‏ترى، و از توست آنچه را که داده‏اى و آنچه ما کردیم تو آن را از ما بر سنت خودت و سنت پیامبرت و رسولت(صلى الله علیه وآله) بپذیر و شیطان رانده شده را از ما دور بفرما،براى تو خون‏ها ریخته شده،تو بىهمتایى و ستایش ویژه خداوند پروردگار جهانیان است.
مولف درتفسیر مجمع البیان"خاسئا" را دور دانستن در رسیدن به مقصد در حالیکه خوار وشکسته است، می داند.
مولف معجم مقاییس اللغه، بر این عقیده است که خسا دلالت بر دوری میکند.
مولف در تفسیر اطیب البیان بیان داشته است که "خاسئا" به معنای دوری وبه مقصد نرسیدن واز فکر دور بودن است.
علامه در ذیل تفسیر آیه بیان می دارد که، هر چند میتوانی در نظام هستی نظر بیفکن و این نظر کردن خسته و ناتوان است، از اینکه تفاوتی بیابد، چرا که این نظام واحد ومتصل الا جزاء است.
این حدیث براساس اشتقاق لفظ درذیلآیه بیان شده است؛حدیث ابتدا ازعلم خداوندی صحبت به میان می آورد، سپس از دور بودن شیطان واین که دور بودن شیطان برای انسان امری بدیهی است، پس میتوان نتیجه گرفت که،دور بودنی منظور است که حاصل و نتیجه ای ندارد.
2-1-6-خوامولف براین نظراست،که واژه خوا که کلمه خاویه از این ریشه است، به معنای خالی شدن است. آیهی آورده شده در این قسمت عبارت است از:
«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلى‏ قَرْیَهٍ وَ هِیَ خاوِیَهٌ عَلى‏ عُرُوشِها»(بقره /259)«یا چون آن کس که به شهرى که بامهایش، یکسر فرو ریخته بود عبور کرد».
حدیثی که در ذیل آیه آمده،عبارت است از: وَ لَا بَأْسَ بِالْقِیَامِ وَ وَضْعِ الْکَفَّیْنِ وَ الرُّکْبَتَیْنِ وَ الْإِبْهَامَیْنِ عَلَى غَیْرِ الْأَرْضِ وَ تُرْغِمُ بِأَنْفِکَ وَ یُجْزِیکَ فِی وَضْعِ الْجَبْهَهِ مِنْ قُصَاصِ الشَّعْرِ إِلَى الْحَاجِبَیْنِ مِقْدَارُ دِرْهَمٍ وَ یَکُونُ سُجُودُکَ کَمَا یَتَخَوَّى الْبَعِیرُ الضَّامِرُ عِنْدَ بُرُوکِهِ تَکُونُ شِبْهَ الْمُعَلَّقِ لَا یَکُونُ شَیْ‏ءٌ مِنْ جَسَدِکَ عَلَى شَیْ‏ءٍ مِنْه. و ایستادن و گذاشتن دستها و زانوها و انگشتان ابهام بر غیر زمین اشکالى ندارد؛ (بلکه لزوم بر زمین نهادن بى‏حائل مخصوص پیشانى است) و بینى خود را بر زمین بگذار یا بساى(حدّاقل اینست که بر زمین برسد)ودرگذاشتن پیشانى بر زمین براى تو کافى است، که از رستنگاه مو تا ابروها به اندازه یک درهم بر زمین گذارى (یعنى این مقدار موضع سجود است)و سجود تو یا حالت تو در هنگام سجود باید همانند فراخى و گشادگى میان اعضاى شتر لاغر به هنگام خوابیدن یعنى همچون کسى باشد که آویخته است؛(که کلیّه اعضاى او بسوى زمین میل کند و کشیده مى‏شود) و هیچ جزئى یا عضوى از بدنت بر جزئى یا عضوى دیگر متّکى نباشد، و اعضا یک دیگر را نگرفته باشند.
طبرسی در مجمع البیان آورده است، که خوی به معنای خالی وبه معنای خانه ای که از اهلش خالی شده باشد،است.
در مفردات آمده است، که"تَخْوِی‏ خَوَاءً" به معنای این است،که خانه بکلّى خالى و ویران شد.
این حدیث با تمثیلی زیبا که امام آن را در حدیث آورده است، شخص سجود کننده را وصف می نماید،و معنای آن را به وضوح برای شخص مخاطب به تصویر میکشد، وبراساس اشتقاق لفظ بیان شده است، و در حهت تفسیرآیه موردنظر نیست.
2-1-7-دحامولف براین باور است که، واژه دحابه معنای گستردگی و وسعت است. آیهی آورده شده توسط مولف، عبارت است از: «وَ الْأَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحاها » (نازعات/30)«و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد». این دعا در ذیل آیهی بالا آورده شده است؛ که عبارت است، از: اللهم داحی المدحوات و بارئ المسموکات‏ و جابل القلوب على فطرتها شقیها و سعیدها اجعل شرائف صلواتک و نوامی‏ برکاتک و رأفه علی محمد عبدک ورسولک.
امام على(علیه السلام) می فرماید: خدایا! اى گسترنده گسترده‏ها(زمینها)و نگاهدارنده برافراشته‏ها (آسمانها)و آفریننده دلها بر فطرت آنها، چه خوشبخت آنها و چه بدبخت آنها شریفترین درودها و افزون‏ترین برکات خود را بر محمد بنده وفرستاده ات فرست.
علامه درتفسیر المیزان دحا را گسترش زمین معنا کرده است. اما راغب معنای دحا را جابجایی وحرکت زمین بیان کرده است.
با توجه به دعای آورده شده میتوان گفت گسترش چیزهایی که گسترده شده اند، میتواند معنای جابجایی را نیز داشته باشد، و طریحی این دعا را براساس اشتقاق لفظ بیان کرده است، ودر جهت تفسیر آیه نیست.
2-1-8-رعاطریحی براین نظراست، که واژه رعا به معنای رعایت کردن ومراعات و حفظ است. آیهی آورده شده، عبارت است از: آیه«وَ لَمَّا وَرَدَ ماءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّهً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودانِ قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقی‏ حَتَّى یُصْدِرَ الرِّعاءُ وَ أَبُونا شَیْخٌ کَبیرٌ» (قصص/23)«و چون به آب مَدْیَن رسید،گروهى از مردم را برآن یافت که[دامهاى خودرا] آب مى‏دادند، و پشت سرشان دو زن را یافت، که [گوسفندان خود را] دور مى‏کردند[موسى‏] گفت: منظورتان [از این کار] چیست؟گفتند:[مابهگوسفندانخود]آبنمى‏دهیم،تاشبانان[همگىگوسفندانشانرا] برگردانند، و پدر ما پیرى سالخورده است».
حدیثی که درذیل آیهی بیان شده،عبارت است، از: فالعلماء یحزنهم ترک رعایه القرآن و یغمهم عدم فهمهم له و فقد العمل به و عدم اقتدارهم على ذلک و الجهال یهمهم حفظ روایته و یغمهم عدم قدرتهم علیه لما یزعمونه کمالا و فوزا.
آنچه مسلم است، این است که این حدیث براساس اشتقاق لفظ بیان شده است ودرجهت تفسیرآیه ی مورد نظر نیست؛ و بیان می دارد، که علما غمگین از ترک حفظ قرآن وعدم فهم آن می باشند،واین معنایی مجازی نیز می تواند داشته باشد،که علما غمگین ازترک عمل قرآن هستند؛ ودر آیه نیز رعا به معنای چوپان است، چرا که این چوپان است که از گوسفندان نگهداری وحفاظت می کندو هم چنین به معنای رهبر نیز آمده است، چرا که در این واژها معنای سرپرستی و حفظ وجود دارد.
2-1-9-رقامولف بیان کرده است، که واژه رقا به معنای طبیب ونجات دهنده وشفا دهنده است. آیهی آورده شده، دراین قسمت عبارت است از: « وَ قِیلَ مَنْ راق» (قیامه/27) «و گفته شود: بالا برنده (دعا و برطرف کننده بیمارى) کیست؟».
علامه در تفسیر المیزان بر این باور است،که راق اسم فاعل از مصدر رقی است وبه معنای این است،که چه کسی از اهل وعیال وپرستارانی که پیرامون اویند، میتوانند او را شفا دهند وبه معنای افسون کردن و شفا دادن است.
حدیثی که در ذیل آیه بالا آورده شده است عبارت است از: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْقَدَّاحِ‏ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) ‏ رَقَى النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) حَسَناً وَ حُسَیْناً فَقَالَ أُعِیذُکُمَا بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ وَ أَسْمَائِهِ الْحُسْنَى کُلِّهَا عَامَّهً مِنْ شَرِّ السَّامَّهِ وَ الْهَامَّهِ وَ مِنْ شَرِّ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّهٍ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ ثُمَّ الْتَفَتَ النَّبِیُّ (صلی الله وعلیه وآله)إِلَیْنَا فَقَالَ هَکَذَا کَانَ یُعَوِّذُ إِبْرَاهِیمُ- إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ (علیه السلام). حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: امیر المومنین (علیه السلام) فرمود: که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) حسن(علیه السلام) و حسین (علیه السلام)را رقیه نمود (رقیه بمعناى: دعا تعویذ افسون و آنچه براى حفظ و نگهدارى بکار برند می باشد.) باین کلمات و فرمود:«اعیذ کما بکلمات اللَّه التامات و اسمائه الحسنى کلها عامه من شر السامه و الهامه و من شر کل عین لامه و من شر حاسد اذا حسد» سپس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) رو به ما کرده فرمود: ابراهیم (علیه السلام) این سان اسماعیل و اسحاق را در پناه خدا می نهاد (و تعویذشان میکرد).
طریحی این حدیث رابراساساشتقاق لفظ واژه رقا بیان کرده است،وارتباطی به تفسیر آیه مورد نظر ندارد.
2-1-10-غشا
درباب الف کلمه غشا، که طریحی آن را به معنای پرده و پوشش آورده است. آیهی آورده شده،دراین قسمت عبارت است، از:« إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ» (اعراف/54)«پروردگار شما آن خدایى است، که آسمانها و زمین را در شش روز خلق کرد، آن گاه بر عرش (فرمانروایى) قرار گرفت، روز را به پرده شب (و به عکس) در پوشاند،که با شتاب درپىآن پوید،و نیزخورشید و ماه و ستارگان را مسخّر فرمان خود آفرید آگاه باشید،که ملک آفرینش خاص خداست، و حکم نافذ فرمان اوست بس منزه و بلند مرتبه است، خداى یکتا که پروردگار عالمیان است».
در ذیل آیه بالا، این حدیث آمده است، که عبارت است از: لَا یَقْعُدُ قَوْمٌ یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا حَفَّتْهُمُ الْمَلَائِکَهُ وَ غَشِیَتْهُمُ الرَّحْمَهُ وَ نَزَلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَهُ وَ ذَکَرَهُمُ اللَّهُ فِیمَنْ عِنْدَهُ‏‏.-مردمى که ذکر خدا گویند؛ ننشینند، مگر آنکه فرشتگان بر گردشان فراوان آیند، و رحمت ایشان را فرو گیرد و به ایشان آرامش عطا گردد، و خداوند او را در میان بندگان خود از او نام برد.
مولف معجم مقاییساللغه بر این عقیده است،که غشی به معنای پوشاندن شیءبه وسیله شیء است.
راغبدر مفردات آورده است،که غشی غشا چیزی است،که بوسیله همراه وملازمت چیز دیگر پوشیده شود.
طریحی این حدیث رابر اساس اشتقاق لفظ بیان کرده است، وحدیث ارتباطی به تفسیر آیه ندارد؛این آیه مجازآورده شده است، برای پوشاندن روز به وسیله شب و در حدیث مجاز است، برای فرا گرفتن رحمت خداوندی به وسیله فرود آمدن فرشتگان بر کسانی که ذکر خداوند گویند.
2-1-11-تبب کلمهتبب که مولف،آن رابه معنای خسران وهلاکت،بیان کرده است. آیهی عبارت است، از:«وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَما أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِی یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ لَمَّا جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ ما زادُوهُمْ غَیْرَ تَتْبِیبٍ»(هود/101)«و آنها که به هلاکت رسیدند؛ نه ما بر آنها بلکه خود بر خویشتن ستم کردند،وهنگامى که امر(قهر)خداىتو برهلاکشان دررسید،همه خدایان باطلى که غیر خدا مى‏پرستیدند، هیچ دفع هلاکت از آنان ننمودند، و جز بر خسران و تباهى آنها نیفزودند.»
حدیثی که در ذیل آیه بالا آمده است، عبارت است از: حَتَّى اسْتَتَبَّ لَهُ مَا حَاوَلَ فِی أَعْدَائِک‏. تا آنچه (فتح و فیروزى) که در باره دشمنانت (کافرین بتو) خواسته بود بدست آمد.
در تفسیر مجمع البیان آمده است،که تتبیب به معنای خسران وزیان است. هم چنین علامه آورده است، که تتبیب از مصدر تبب به معنای هلاکت و تدمیر است.
با توجه به حدیثی که طریحی آورده است، میتوان بیان داشت،که بر اساس اشتقاق لفظ درذیل آیهی مورد اشاره آمده است،وتبب به باب تفعیل رفته است ومعنایی دیگر گرفته است.هم چنان که در لسان العرب آمده است،که "اسْتَتَبَ" به معنای استقامت واستمرار است. و می توان گفت منظور این است،که آن نتیجه ای که پیامبر خواسته بود، به انجام رسید وتمام شد.
2-1-12-حسبواژه حسب طریحی آن را به معنای کافی،مراقب بودن، هم چنین جاری بودن وشمارش وعذاب بیان کرده است.
آیهی آورده شده، دراین قسمت،عبارت است از:«اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً» (اسرا/14)«تو خودکتاب اعمالت را بخوان (و بنگر تا دردنیا چه کرده‏اى) که تو خود تنها براى رسیدگى به حساب خویش کافى هستى».
حدیثی که درذیل آیه ی بالاآورده شده است، عبارت است از:
فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ احْتِسَاباً إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَ خِصَالٍ أَوَّلُهَا یَذُوبُ الْحَرَامَ مِنْ جَسَدِهِ وَ الثَّانِیَهُ یَقْرُبُ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ الثَّالِثَهُ یَکُونُ قَدْ کَفَّرَ خَطِیئَهَ أَبِیهِ آدَمَ (علیه السلام) وَ الرَّابِعَهُ یُهَوِّنُ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْخَامِسَهُ أَمَانٌ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ السَّادِسَهُ یُعْطِیهِ اللَّهُ بَرَاءَهً مِنَ النَّارِ وَ السَّابِعَهُ یُطْعِمُهُ اللَّهُ مِنْ طَیِّبَاتِ الْجَنَّهِ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّد. نبى اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله) و سلم فرمودند: مومنى نیست که ماه رمضان را به امید اجر و پاداش روزه بگیرد؛ مگر آنکه خداوند هفت خصلت برایش مقرّر مى‏فرماید؛اوّل:حرام را از بدنش ذوب مى‏کند،دوّم:به رحمت بارى تعالى نزدیک مى‏گردد،سوّم: روزه‏اش کفّاره لغزش پدرش حضرت آدم (علیه السّلام) مى‏باشد؛چهارم: حق تعالى سختى‏هاى مرگ را بر او آسان مى‏فرماید؛پنجم: از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امانش قرار مى‏دهد، ششم: برات آزادى از جهنّم را نصیبش مى‏گرداند،هفتم: از طیّبات بهشتى بهره‏مندش مى‏کند،یهودى عرضه داشت: اى محمّد راست گفتى.
طبرسی درذیل آیه بالا بیان داشته است،که انسان در روز قیامت برای حسابرسی اعمالش کافی است،چرا که وقتی اعمالش رادر آن روز میبیند، که سزای اعمالش بدون کم وزیادی و عادلانه ثبت شده است، اعتقاد پیدا می کند که خودش برای حساب رسی اعمالش کافی است. و هم چنین طریحی بیان داشته است، که حسب با کسر جیم به معنای اجر است.
این حدیث براساس اشتقاق لفظ بیان شده است، ودرحدیث به معنای طلب وامید اجرو ثواب آمده است.
2-1-13-رحبمولف براین این نظراست،که واژه رحب به معنای گسترش واتساع است. «وَ عَلَى الثَّلاثَهِ الَّذینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذا ضاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ وَ ضاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنْفُسُهُم» (توبه/118)«و [نیز] بر آن سه تن که بر جاى مانده بودند [و قبول توبه آنان به تعویق افتاد] تا آنجا که زمین با همه فراخى‏اش بر آنان تنگ گردید، و از خود به تنگ آمدند».
حدیثیکه،طریحی بیان داشته است،عبارتاست،از:«وَبِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)‏ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلیاللهعلیهوآله) بَعَثَ سَرِیَّهً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَبَقِیَ عَلَیْهِمُ‏الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ ثُمَّ قَالَ (صلیاللهعلیهوآله)أَفْضَلُالْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْهِ‏.امامعلی(علیهالسلام) فرمود:رسول خدا جوخه‏اى را به جهاد فرستاد،و چون برگشتند،فرمود:مرحبا به مردمى که‏جهاد اصغر را انجام دادند، و جهاد اکبر بر عهده آنها است؛ عرض شد یا رسول الله جهاد اکبر کدامست؟فرمود: جهاد با نفس، سپس فرمود: بهترین جهاد از کسى است، که با نفس خود که میان دو پهلو دار بجنگد.
مولف درتفسیر المیزان آورده است،که کلمه"رحب" به معنای وسعت در مقابل ضیق است.
راغب در مفردات آورده است، که"رحب" به معنای فراخی جا ومکان است، ومرحباً واهلاً به معنای این است، که به مکان فراخ وراحتی رسیده ای.
طریحی این حدیث را در ذیل آیه بالا براساس اشتقاق لفظ بیان داشته است، هرچند مفهوم ومعنای کلمه رحب به معنای اتساع وگسترش است، ومرحبا نیز گسترش تشویق را می رساند، اما حدیث در تفسیر آیه نیست و رحب در آیه به معنا ی گسترش زمین است.
2-1-14-ثججواژه ثجج مولف بر این عقیده است،که به معنای رونده و جهنده است. آیهی آورده شده، عبارت است از: « وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً» (نبا/14)«و از ابرها آبى بغایت ریزان فرو فرستادیم.»
حدیثی که در ذیل آیهی بالا بیان شده،عبارت است از : عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ رَفَعَهُ قَالَ‏ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) لَمَّا أَحْرَمَ أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ(علیه السلام) فَقَالَ لَهُ مُرْ أَصْحَابَکَ بِالْعَجِّ وَ الثَّجِّ وَ الْعَجُّ رَفْعُ الصَّوْتِ بِالتَّلْبِیَهِ وَالثَّجُّ نَحْرُ الْبُدْنِ وَ قَالَ قَالَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ مَا بَلَغْنَا الرَّوْحَاءَ حَتَّى بَحَّتْ أَصْوَاتُنَا. چون رسول خدا (صلّىاللَّه علیه وآله) محرم شد جبرئیل نزد او آمد و گفت: اصحابت را به‏«عجّ» و «ثجّ»مأمور کن پس عجّ بانگ برآوردن به لبّیک و ثجّ قربانى کردن اشتران است.
طبرسی" الثجاج" را این طور معنا کرده است، که به معنای یک دفعه ریختن مثل ریختن خون از بدن است. ومولف اطیب البیان بر این نظراست، که ثجاج به معنای پى در پى و بشدت و اتصال خارج شدن است. ودر تفسیرالمیزان آمده است، که ثجاج ابری است که بسیار آب بریزد.
این حدیث معنای ثجج را در کلام امام برای ما بیان می کند، در صدد تفسیرآیه نیست و بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده است.
2-1-15-وهجطریحی بیان کردهاست،که "وهج" به معنای بسیار شعله ورشدن است. آیهی آورده شده، عبارت است از:«وَ جَعَلْنا سِراجاً وَهَّاجاً »)نبا /13)«و چراغى فروزان گذاردیم».
حدیثی که در این باب آورده شده است، به این شرح است :. عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَا تَدْخُلِ الْحَمَّامَ إِلَّا وَ فِی جَوْفِکَ شَیْ‏ءٌ یُطْفَأُ بِهِ عَنْکَ وَهَجُ الْمَعِدَهِ وَ هُوَ أَقْوَى لِلْبَدَنِ وَ لَا تَدْخُلْهُ وَ أَنْتَ مُمْتَلِئٌ مِنَ الطَّعَامِ. و از امام جعفر صادق(علیه السلام) نقل است، که به حمام نرو مگر این که در درونت چیزى باشد، که شراره معده را خاموش کند، و آن تن را نیرومندتر کند، و با شکم پر هم بگرمابه مرو.
علامه بر این باور است، که کلمه وهاج به معنای چیزی است، که گرما و حرارت شدید داشته با شد.
این حدیث برای ما بیان میدارد، که باشکم گرسنه حمام نرفتن بهتر است ودراین کار حکمتی است، وآن نیرومند شدن بدن است، و اگر می بینیم که این حدیث را ذیل این آیه آورده، از باب اشتقاق لفظ واژگان است.
2-1-16-أودواژه "أود" به معنای مشقت و دشواری است. آیهی آورده شده، در این قسمت عبارت است، از:«وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَؤُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ» (بقره /255)«کرسىِ او آسمانها و زمین رادربرگرفتهو نگهدارى آنها، بر او دشوار نیست و اوست والاىِ بزرگ». دعای آورده شده، در این قسمت عبارت است، از: اللهم اشدد بهم عضدی و أقم بهم أودی و کثر بهم عددی و زین بهم محضری. بار خدایا بازوى من به نیروى فرزندانم توانا گردان، و به آنان نابسامانیهاى من به سامان آور و به ایشان شمار یاران من فزونى ده، و مجلس من به وجود ایشان بیاراى.
طبرسی در تفسیر مجمع البیانآورده است،که "لا یؤده" یعنی او را به زحمت و سختی نمی اندازد.
مولفدرتفسیرالمیزان براینباوراست،که نگهداریآسمانهاوزمینبرای خداوند مشقتی ندارد.
در این دعا نیز اود به معنا مشقت و دشواری بیان شده است، وطریحی آن رابراساس اشتقاق لفظ بیان کرده است،هر چند که در آیه نیز معنای واژه همین است.
2-1-17-بردواژه "برد" که مولف،آن را به معنای تگرگ و سرد بودن آورده است. آیهی آورده شده دراین قسمت عبارت است، از« لا یَذُوقُونَ فیها بَرْداً وَ لا شَراباً» (نبا/24) «در آنجا نه خنکى چشند، و نه شربتى».
حدیثی که بیان شده، عبارت است از : قال رسول الله (صلی الله علیه و آله)‏ إذا اشتد الحر فأبردوا بالصلاه فإن الحر من فیح جهنم و اشتکت النار إلى ربها فإن لها فی النفسین نفسا فی الشتاء و نفسا فی الصیف فشده ما تجدون من الحر من فیحها و ما تجدون من البرد من زمهریرها. رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: هنگامى که گرما شدت پیدا مى‏کند، نماز (منظور نماز ظهر و عصر است) را تاخیر بیاندازید، تا هوا خنک‏تر شود؛ چه آن که این گرما ناشى از زبانه کشیدن آتش جهنم مى‏باشد، آتش دوزخ از کثرت و غلیان بر مکان خود مستولى شد؛ و در تنگنا قرار گرفت؛ پس حق تعالى به آن اذن داد، که دو نفس بکشد یک نفس در زمستان و یک نفس در تابستان، پس شدت گرما در تابستان از زبانه کشیدن و شعله‏ور شدن آن بوده، وشدت سرما در زمستان از زمهریر جهنم مى‏باشد.
علامه در ذیلآیهی بالا بر این نظراست،که برد وشراب در این آیه مقابل یک دیگرند وبرد مطلق هرچیز غیر نوشیدنی است، که انسان با آن خنک شود، و منظور از "چشیدن" مطلق دسترسی به خنکی و تماس با خنکی است، نه مطلق چشید نیها.
آنچه به طور واضح در این حدیث در ذیل آیه مشخص است این است که برد را به هوا نسبت می دهد ومنظور سردی هوا است نه خود هوادر آیه نیز مقصود سردی چیزها است آن چنان در تفسیز المیزان آمده است وهم چنین می توان گفت، که در جهنم ازشدت حرارت و گرما،راحتی وجود ندارد، و برد میتواند این معنا را نیز دربرداشته باشد،که راحتی نیز به جهنمیان نخواهد رسید،ودرواقع این حدیث بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده است،ودر تفسیر آیهی مورد نظر نیست.
2-1-18-حصدواژهحصد،مولفبراینباوراست،کهبه معنای درو کردنی،که چیزی از آن باقی نماند،است. آیهی آورده شده، دراین قسمت عبارت است، از « وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ» (ق/9)«و از آسمان آبى پر برکت فرو فرستادیم و به وسیله آن باغها و دانه‏هاى دروکردنى رویاندیم».
حدیث آورده شده،عبارت است، از: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَیْحَکَ وَ هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم‏.
مردى خدمت پیغمبر(صلى اللَّه علیه وآله) آمد، و عرض کرد:یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن فرمود: زبانت را نگهدار؛ گفت:یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن فرمود: زبانت را نگهدار؛ گفت:یا رسول اللَّه! مرا سفارشى کن فرمود: زبانت را نگهدار؛ واى بر تو! آیا مردم را جز دروشده‏هاى زبانشان به رو در آتش اندازد.
علامه بیان کرده است،که منظور از "حب الحصید"حب و دانه درو شده است، و اضافه کلمهحب به حصید،از باب اضافه شدن موصو ف به صفت است.
مولف تفسیر جوامع الجامع بر این باور است،که "حب الحصید" هر دانهای است، که بتوان آن را درو کرد، مانند گندم و جو. هم چنین راغب اصفهانی بیان داشته است که، اصل حصید درو کردن محصول است.
این حدیث بیان می داردکه،آدمی در این دنیا با زبانش هر عملی را کشت کند،نتیجه- اش راکه،کلمه حصید آن را بیان می دارد،خواهد دید؛واین حدیث هر چند بر اساس اشتقاق لفظ بیان شده است؛بازتابهای عمل توسط زبان را باکلمه حصید بیان می داردکه، مخاطب با دیدن کشت درو شده، باز تاب عمل زبان را برای خود به تصویر بکشد،وهم چنین میتوان گفت: بیانی مجازی و استعاره نیز نیز دارد، که نتیجه عملکرد زبان رابه کشت درو شده تشبیه می کند.
2-1-19-حید
طریحی بیان داشته است،که واژه حید به معنای گریختن است. آیهی بیان شده، عبارت است، از « وَ جاءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِید» (ق/19)«بیهوشى مرگ به حق فرا رسید، و این همان است، که تو از آن مى‏گریختى».
حدیث بیان شده، عبارت است از:أیها الناس المجتمعه أبدانهم المختلفه أهواؤهم کلامکم یوهن‏ الصم الصلاب و فعلکم یطمع فیکم عدوکم المرتاب تقولون فی المجالس کیت و کیت فإذا جاء القتال قلتم حیدی حیاد ما عزت دعوه من دعاکم.
و نیز از سخنان امام علی(علیه السّلام) است،درباره کندى‏ورزیدن آنان که، از یاریش دست برداشتند، فرمود: اى گروه مردمانى که بدنهاشان گرد هم، و اندیشه‏هاشان پراکنده است، سخنان شما (و لاف و گزافتان) سنگهاى سخت را نرم کند، ولى کردار شما دشمنانتان را در شما بطمع اندازد؛ (یعنى گفتارتان چون کردارتان نیست.) در انجمنها چنین و چنان گویید؛ (و بدروغ لاف دلاورى و جنگجویى زنید.) ولى چون جنگ پیش آید؛ «حیدى حیاد» میگویید؛ یعنى اى جنگ از ما دور شو (حیدى حیاد مثلى است که عرب وقت فرار از دشمن بر زبان آرد.) دعوت کسى که شما را بخواند؛ بجایى نرسد، و دل آن کس که در باره شما رنج کشد؛ آسوده و راحت نگشت.
حدیث گریختن کسانی که از جنگ فرار می کنند، رابه تجسم و تصویر می کشد،این حدیث ضرب المثلی رادربیان امام آورده است، که خود مردم جاهلی از آن استفاده کرده و برایشان بدیهی بوده است، و حدیث بر اساس اشتقاق لفظ درذیل آیه بیان شده است.
2-1-20-رددمولفبراینعقیدهاست،کهواژه ردد،به معنای برگرداندن است. آیهی آورده شده عبارت است، از :«وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى‏ آلِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْ‏ءٌ یُراد» (ص/6)«مهترانشان به راه افتادند،و گفتند:برویدو برپرستش خدایان خویش پایدارى ورزید،که این است چیزى که، از شما خواسته شده.»
در مفردات آمده است،که ردد به معنای بر گرداندن چیزی از ذات خودش، یابه حالتی از حالاتش میگویند. مولف مجمع البیان بیان داشته است، که "لَشَیْ‏ءٌ یُراد"یعنی کاری که برای ما خواسته شده است، وبر ما اراده شده است.
علامه در ذیل آیه بالا، اذعان داشته است؛که مقصود ی که از ظاهر آیه می توان فهمید این است،که اشاره به دعوت رسول خداوند دارد؛و غرضی که مشرکین از دعوت آن حضرت فهمیده بودند، وآن این است که آن حضرت، منظورش از دعوت به توحید ریاست وحکومت به مردم است.
حدیثی که ذیل آیهی بالا، آورده شده است، عبارت است، از:قال النبی(صلیالله علیه وآله)‏ لا یرد القضاء إلا الدعاء.
این حدیث که، به معنای تغییر قضا و عوض شدن نتیجه آن بوسیله دعا آمده است، بر اساس اشتقاق لفظ ذیل آیه بیان شده است.ردد در آیه به این معنا است که، مشرکین که به بت پرستی مشغول بودند؛ می گفتند: پیامبر آمده است با دعوت به توحید مارا از بت پرستی منصرف گرداند،وبا این دعوت وپذیرش نتیجه اعمال آنان نیز عوض می شدو سرنوشت آنان نیز تغییر میکرد.
2-1-21-شیددرکتاب مجمعالبحرینآمده است،که واژه شید،که مشیده، ازاین کلمه گرفته شده است، به معنای قصر طویل ومرتفع است. آیهی آورده شده در این قسمت، عبارت است از:

پژوهش

دسته‌بندی نشده

No description. Please update your profile.

LEAVE COMMENT

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.