ایدئولوژی
عامل دیگری که مککلهلند به آن توجه داشته، تأثیر تغییر ایدئولوژی بر انگیزهی موفقیت است. وی این مسأله را در زمینهی پیدایش مذهب جدید، ایدئولوژی مذهبی بازسازیشده، ناسیونالیسم و… مطرح میکند. (شریفیان ،۱۳۸۱)
«باری سوگارمن» جامعهشناس بریتانیایی، برخی از جنبههای خردهفرهنگهای طبقهی متوسط و کارگر را، مستقیماً به پیشرفت تحصیلی افتراقی ربط میدهد. وی در مورد وجود افتراق در نگرش و دیدگاه بین دو طبقه، تفسیری ارایه میدهد و بر آن است که بهطور عمده، ماهیت مشاغل یدی و غیریدی است که موجب این تفاوتها میشود. بسیاری از شغلهای مربوط به طبقهی متوسط، فرصتی برای پیشرفت مستمر در زمینهی درآمد و مقام بههمراه دارند. این امر، مشوق برنامهریزی برای آینده میشود. بهعنوان مثال:
صرف وقت، انرژی و پول برای کارآموزی، به منظور برخورداری از موقعیتهای بالای شغلی، از آنجمله است. همچنین، بسیاری از مشاغل مربوط به افراد یقه سفید، درآمد کافی برای سرمایهگذاری در آینده فراهم میکنند.
در مقایسه، مشاغل طبقهی کارگر، نسبتاً با سرعت به حد نهایی درآمد میرسند. در این مشاغل، انتظار برای ترقی کمتر است و درآمد کافی برای سرمایه گذاری وجود ندارد. افزون بر این، امنیت شغلی در اینگونه مشاغل کم است. کارگران ساده، در مقایسه با کارکنان یقهسفید، با احتمال بیشتری اخراج میشوند.
یکی از عواملی که ممکن است بهعنوان شاخص طبقهی اجتماعی بهکار بردهشود، میزان درآمد است؛ زیرا، این شاخص، رابطهی نسبتاً نزدیکی با موقعیت اقتصادی خانواده دارد. بهعبارت دیگر: نهتنها فقر اثر مستقیمی را بر کیفیت زندگی خانواده، سوء تغذیه، بیماری و… دارد؛ بلکه بر روابط خانوادگی و الگوهای فرزندپروری نیز اثر غیرمستقیم دارد . (احمدی،۱۳۷۴؛ ساعی،۱۳۷۷؛ شریفیان، ۱۳۸۱).
دومین عاملی که بهعنوان شاخص طبقهی اجتماعی بهکار گرفتهشده، سطح تحصیلات است. در بسیاری از تحقیقات، از سطح تحصیلات والدین برای نشاندادن طبقهی اجتماعی استفاده شده است. در اینخصوص، بایستی اشاره نمود که مطالعات مختلف در ایران نشان داده است که سواد پدر – بهطور اخص- بهترین معیار تعیینکنندهی محیط فرهنگی و اجتماعی خانواده است و میتواند بهطور مستقیم یا غیرمستقیم بر تواناییهای ذهنی فرزندان اثر بگذارد.
سومین عاملی که بهطور گستردهای در تحقیقات اخیر بهعنوان شاخص طبقهی اجتماعی بهکار رفتهاست، شغل والدین میباشد. اگر چه تعریف طبقهی اجتماعی، بهعنوان موقعیت شغلی یا بهعنوان شاخصی از طبقهی اجتماعی ممکن است مورد انتقاد قرار گیرد؛ ولی میتوان گفت که این شاخص رابطهی نزدیکی با درآمد و منزلت یا موقعیت اجتماعی دارد. بههرحال، پیوستگی شغل با درآمد و منزلت اجتماعی – بهعنوان دو جنبهی اصلی طبقهی اجتماعی- این شاخص را، شاخص مناسبتری نسبت به سایر شاخصهای طبقهی اجتماعی درآورده است(احمدی، ۱۳۷۴؛ خیّر، ۱۳۷۶؛ ساعی، ۱۳۷۷).
در این میان، خانواده شرایطی را فراهم میآورد که بتواند در زندگی تحصیلی فرزندان نقش اساسی داشته باشد. تجارب خانوادگی، میتواند در عملکرد تحصیلی فرزندان مؤثر باشد و از اینرو در زندگی بعدی او اثر بهسزایی دارد. ازجملهی این تجارب، میتوان به :
از هم گسستگی خانواده، رفتار اقتدارگرایانه، سطح سواد و درآمد والدین اشاره نمود. والدینی که در مواجهه با فرزندان رفتاری خشن و غیردوستانه برمیگزینند؛ غالباً به سرزنش و اهانت و تنبیه فرزندان خود تمایل دارند و والدینی که از فرزندان خود مسؤولیت نمیخواهند معمولاً نظم و قاعدهی خاصی را در تربیت فرزندان خود دنبال نمیکنند.
مادران بر روی تحصیل و انتخاب شغل دخترانشان تأثیری قوی دارند؛ اما، مادرانی که از طبقهی اقتصادیاجتماعی پایینی هستند و نسبت به آینده ناامید و از زندگی خود نیز ناراضی و پریشانخاطر هستند؛ معمولاً با دخترانشان در مورد آموزشعالی و حرفهی مناسب زیاد صحبت نمیکنند؛ در نتیجه، چنین دخترانی حتی وقتی که در دبیرستان معدل خوبی هم دارند، معمولاًٌ به ترک تحصیل خود فکر میکنند. (بهنقل از عارفی، ۱۳۸۳)